English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (557 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lingo U زبان ویژه
lingoes U زبان ویژه
idiom U زبان ویژه
idioms U زبان ویژه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cant U زبان ویژه مناجات
germanism U اصطلاحات ویژه زبان المانی
pedlar french U زبان ویژه دزدان
Other Matches
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
Arabic U زبان تازی زبان عربی
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue U گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
expressing U ویژه
specifics U ویژه
expresses U ویژه
specific humidity U نم ویژه
expressed U ویژه
peculiar U ویژه
express U ویژه
specific U ویژه
particulars U ویژه
expert U ویژه گر
priviege U حق ویژه
extra special U ویژه
specialist U ویژه گر
idiocrasy U ویژه
paticular U ویژه
adhoc U ویژه
specialists U ویژه گر
particular U ویژه
prerogatives U حق ویژه
specially U ویژه
privilege U حق ویژه
nets U ویژه
special U ویژه
nett U ویژه
prerogative U حق ویژه
experts U ویژه گر
extra <adj.> U ویژه
special character U ویژه
special <adj.> U ویژه
net U ویژه
electrical resistivity U مقاومت ویژه
eigenfunction U ویژه تابع
endemical U ویژه یک قوم
ecotype U بوم ویژه
specialization U ویژه گری
eigenvalue U ویژه مقدار
gastronomist U ویژه گرخوراک
indicium U نشانه ویژه
physiologist U ویژه گر فیزیولوژی
physiologists U ویژه گر فیزیولوژی
conizance U نشان ویژه
prerogative U دارای حق ویژه
proper value U ویژه مقدار
expert U ویژه کار
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
equity capital U ارزش ویژه
extra equipment U متعلقات ویژه
lineament U نشان ویژه
stall U لژ جایگاه ویژه
kink U ویژه گی فرریز
stalling U لژ جایگاه ویژه
lachrymal U ویژه اشک
specialization U ویژه کاری
habiliments U جامه ویژه
specific donor U دهنده ویژه
labeled cargo U کالای ویژه
lacrimal U ویژه اشک
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
favourite or vor U ویژه مخصوص
life guard U هنگ ویژه
lineaments U نشان ویژه
experts U ویژه کار
booths U جای ویژه
morbid U ویژه ناخوشی
specializes U ویژه گری
specialist U ویژه کار
specializing U ویژه گری
zoologist U ویژه گرجانورشناسی
specific gravity U گرانی ویژه
characteristic U نشان ویژه
idiom U تعبیر ویژه
specialists U ویژه کار
specific gravities U گرانی ویژه
booth U جای ویژه
characteristics U نشان ویژه
rarely U بااستادی ویژه
characteristically U نشان ویژه
specialty U ویژه گری
specialises U ویژه گری
standing orders U اوامر ویژه
specialising U ویژه گری
specialize U ویژه گری
idioms U تعبیر ویژه
acoustician U ویژه گر اواشنود
byelaw U قانون ویژه
bylaw U قانون ویژه
nutritionist U ویژه گر تغذیه
speciality U ویژه گری
cariologist U ویژه گر قلب
specialities U ویژه گری
characteristic function U ویژه تابع
characteristic number U ویژه مقدار
prerogatives U دارای حق ویژه
body guard U هنگ ویژه
nutritionists U ویژه گر تغذیه
dead weight U ویژه وزن
standing order U اوامر ویژه
versions U شرح ویژه
version U شرح ویژه
juveniles U ویژه نو جوانان
monographs U ویژه نگاشت
juvenile U ویژه نو جوانان
monograph U ویژه نگاشت
garb U پوشاک ویژه
dead weights U ویژه وزن
characteristic root U ویژه مقدار
special case U مورد ویژه
resistivity U مقاومت ویژه
special deposits U سپردههای ویژه
special drawing right U حق برداشت ویژه
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special duty U کار ویژه
specific resistance U مقاومت ویژه
special party U گروه ویژه
special passport U پاسپورت ویژه
relative density U گرانی ویژه
regiospecific U جهت ویژه
special symbol U نماد ویژه
quantum state U ویژه حالت
proper volume U ویژه حجم
proper function U ویژه تابع
trait U نشان ویژه
traits U نشان ویژه
special bastard U حرامزاده ویژه
specific viscosity U گرانروی ویژه
specific volume U حجم ویژه
special agreement U قرارداد ویژه
specific weight U سنگینی ویژه
specific weight U وزن ویژه
singular matrix U ماتریس ویژه
singular matrix U ماتریش ویژه
specific rotation U چرخش ویژه
specific yield U ابدهی ویژه
self weight U ویژه وزن
special character U دخشه ویژه
specific cost U هزینه ویژه
speleologist U ویژه گر غارشناسی
prerogatived U دارای حق ویژه
preceptorial U ویژه اموزگاری
specific humidity U رطوبت ویژه
specific lattice U شبکه ویژه
particular lien U حق حبس ویژه
capital U ارزش ویژه
net profit U سود ویژه
specific heat U دمای ویژه
monocular U ویژه یک چشم
monkish U ویژه راهبان
neurologist U ویژه گر اعصاب
penologist U ویژه گر کیفرشناسی
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
special effects U جلوههای ویژه
species specific U نوع- ویژه
praetorian guard U گارد ویژه
special verdict U تصمیم ویژه
specific drawdown U افت ویژه
Recent search history Forum search
1Vintage style
1tink and grow rich
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2مهرآسا
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com